هرمزگان ما

هرمزگان ما

هرمزگان و هرمزگانی
هرمزگان ما

هرمزگان ما

هرمزگان و هرمزگانی

عیب ا مان



هر ساله آهنگهای متعددی در ستایش هرمزگان و هرمزگانی ساخته می شود که به عبارتی جمله سازی با کلمات چوک بندر،دیریا،نخل،گنو و ... است.آهنگهایی با اشعاری که این توهم را ایجاد میکنند که هرمزگان و هرمزگانی بهترینند و ما هیچ مشکلی نداریم.این اشعار این تفکر را به ما القا میکنند که اگر زندگی ساده و معمولی داریم به این دلیل است که انسانهای قانع و دل پاک  هستیم و همین که با صفا و مهربان باشیم،برایمان کافی است.مشکل اصلی من با اینگونه آثار این است که در پایان چیزی به ما اضافه نمیکنند.حاصل برای ما اندیشیدن و به فکر فرو رفتن نیست.اوایل سال 1388 بود که کما،رپر بندرعباسی،اثری اجتماعی به نام عیب ا مان منتشر کرد.مهمترین نکته ی این اثر تغییر زاویه نگاه به مشکلات اجتماع هرمزگانی بود.در این آهنگ خبری از مدح رایج نبود و تشر زدن به هرمزگانیها را رویه قرار داده بود.بعد از شنیدن این موزیک اولین سوالی که پیش می آمد این بود که اگر حق با کما باشد چه؟نکند سر رشته ی تمام مشکلات خودمان هستیم؟نکند که دشمنی که ساخته ایم و به او نام سرحدی داده ایم،در واقع دشمن اصلی نباشد و عیب از خودمان باشد.به خاطر ایجاد همین طرز فکر من کما و عیب ا مان اش را ستایش می کنم.با این مقدمه به سراغ مرور مشکلات جامعه ی هرمزگان از دید خود می روم،شاید شما هم با من همنظر باشید.


فراموش کردن هدف اصلی:


در یک کلام،همه خواهان هرمزگانی با نیروی موثر بومی هستیم.همه از نیرو و مدیریت بومی حمایت می کنیم.بدنبال روی کار آمدن نیروی شایسته بومی هستیم.اما احساس میکنم فاصله ی حرف تا عمل مان زیاد است.یکی از مصادیق صحبت من،انتخابات است.در موقع انتخابات سه گروه ایجاد می شود.بومی های که رای نمیدهند،بومی های که رای میدهدند و غیر هرمزگانیها.غیر هرمزگانیها که تکلیفشان مشخص است.اگر رای بدهند،یا به کسی که بیشتر تبلیغ کرده است رای می دهند یا به شخصی که مورد حمایت شرکت یا موسسه شان باشد.اما بومی ها،گروه اول که رای نمیدهند.صحبت من با این دوستان این است،اگر شما به هر دلیلی رای ندهید،مسبب حضور افراد نالایق خواهید بود.برای همه ی ما ثابت شده است که اگر قرار باشد کسی دلسوز مردم این شهر باشد،حتما جزو هرمزگانی ها است.برای شهری مثل بندرعباس مایه ی ننگ است که مردمش اجازه بدهند،یک نماینده غیر بومی که به صورت مشخصی تحت حمایت یک شرکت غیر هرمزگانی است،وارد شورای شهرش بشود.و اما گروه دوم.آنچه که طی سالیان گذشته دیده ام،من را هر سال ناراحتتر کرده است.متاسفانه موقع انتخابات که میشود،تمام آرمان هایمان فراموش می شود و لیاقت و شایستگی را تنها در هم ولایتیمان میبینم.هر کس به آشنای هم شهری یا هم ولایتی اش رای میدهد،با امید رانت و سو استفاده از موقعیت آقای نماینده.این از رای غیر بومی ها به خودشان هم بدتر است.شما به ترکیب حال حاضر شورای شهر نگاه کنید،یک عده سرمایه دار و ساختمان ساز که با همین رای های هم ولایتی وارد شورای شهر شده اند.خب شما از این افراد انتظار دارید برای شرکت خودشان کار کنند یا برای مردم؟اکثر این افراد تنها یک دوره ی چهار ساله دوام می آورند و وقتی ماموریت خودشان را انجام دادند،به همان شرکت خودشان بر می گردند.و این در حالی است که نمایندگانی که حسن نیت و سابقه ی پاکشان برای مردم ثابت شده است،پشت در های شورا گیر می کنند.چون متعلق به قوم خاصی نیستند یا خود فروخته به شرکتی نیستند.در مورد مجلس شورای اسلامی هم همینگونه است.ننگ بر ما که افرادی همچون آشوری و جراره نام نمایندگانی ما را به یدک می کشند.نمایندگانی که در مورد جریان گاوبندی حتی لحظه ای هم در کنار ما نبودند،حتی برای دلخوشی مردم زیر اعتراض نامه ها را هم امضا نمیکردند و تنها به فکر پست و مقام خود در مجلس هستند.جراره که در روزهایی که مردم حوزه ی انتخابی اش کتک می خوردند،کوچکترین کلمه ای در مورد تجمعات مردمی به زبان نمی آورد،تنها منتظر حرکتی از سوی دولت است تا با توجه به خواسته ی بالا دستی هایش،دولت را زیر سوال ببرد.آرشیو مصاحبه های جراره در ایسنا را مرور کنید تا متوجه منظورم بشوید.آشوری هم که در سوریه بر انتخاباتشان نظارت می کند!.این در حالی است که دکتر مشیری که نیازی به تعریف از سابقه و حسن نیتشان نیست،جایی در مجلس ندارد.مسبب تمام مسائل بالا همین خود ما مردم بومی هرمزگان هستیم.


نیروی بومی در ادارات:


هم نیروی کار و هم مدیران هرمزگانی،خواهان روی کار آمدن بومی ها هستند.نیروی کار همیشه می گوید اگر مدیرم بومی باشد،حق و حقوق من رعایت می شود و اگر شایسته پیشرفت باشم،ترقی هم خواهم کردم.اجازه بدهید برای شما خاطره ای را تعریف کنم تا موضوع باز شود.یکی از دوستان من در یکی از مراکز بزرگ صنعتی بندرعباس مشغول به فعالیت بود و همیشه از مدیران غیر بومی مینالید.از اینکه اتوبوسی همراه خود نیرو می آورند،فساد اداری دارند و توجهی به خواسته های نیروی بومی ندارند.دوست من،همیشه آرزوی مدیر بومی را در سر داشت.تا اینکه مدیر بومی روی کار آمد.این دوست عزیز بعد از مدتی در حرفهایش به انتقاد از مدیر جدید پرداخت.در صحبتهایی که با او داشتم،متوجه شدم که استدلال دوست من،منطقی نیست و تنها بدنبال تخریب مدیر بومی است.این مساله تا مدتی ادامه داشت تا اینکه روزی با او صحبت کردم و گفتم که صحبتهایت متناقض است و مشکل از جای دیگری است.در پایان او گفت:راستش را بخواهی،این مدیر هم ولایتی من است و از خانواده ای پایین آمده است،زورم می آید که چنین شخصی مدیر من باشد!

بارها هم شنیده ام که کارگران با خیال حمایت همه جانبه از سوی مدیر بومی،تن به کار نداده اند.پس این مشکل دو طرفه است.اما این داستان روی دیگری هم دارد.سو استفاده ی مدیر بومی از کارگران!.مدیر بومی در ابتدا حمایت نیروی کار بومی را بدست می آورد و بعد با اتکا بر قدرت حاصل از این حمایت،در پشت پرده تصمیماتی می گیرد که کاملا به ضرر کارگران است.نمونه اش دریافت رشوه 2.5 میلیاردی توسط یکی از مدیران بومی استان در سال 92 که منجر به از کار بیکار شدن بیش از 150 کارگر هرمزگانی شد.با یک پرس و جو ساده می توانید،رد این داستان را پیدا کنید.نمونه ی دیگر،استفاده از شعار بومی گرایی و استخدام نیروهای ضعیف که در اصل برای از بین بردن تهدید از دست رفتن صندلی مدیریت اتخاذ می گردد.


جامعه هنری:


متاسفانه آنچه خود تجربه کرده ام و دیده ام اصلا خوشایند نیست.به دلیل ضعف آکادمیک هنری در استان،هر هنرمندی که به کمترین میزان دانش هنری می رسد،خود را از دوستداران هنر دور می کنند و در اصطلاح دیگران به چشمش نمی آیند.عکاسی که برای دو یا سه رسانه ی کشوری کار می کند،خواننده ای که در آرشیو صدا و سیما اثری از او به چشم می خورد و یا کارگردانی که یک فیلم کوتاه در کارنامه ی خود دارد،در این گروه به چشم می خورند.اگر یک یا دو نفر که دانش آکادمیک داشتند،می آمدند و آثار این افراد را نقد می کردند،نه این افراد می توانستند فخر کاذب به دیگران بفروشند،نه اینکه استعدادهای جوان نابود می شدند.همانگونه که در مطالب قبلی گفته ام مشکل از اینجاست که ما همیشه به دنبال کسی هستیم تا راهی که او قبلا رفته است را برویم،هیچ گاه جرأت کشف مسیرهای جدید را نداشته ایم.ابراهیم منصفی،ناصر عبداللهی و ابراهیم پشت کوهی نمونه ی افرادی هستند که با کشف راه جدید به موفقیت رسیده اند.متاسفانه هیچ گونه علاقه ای در هنرمندان امروز برای انتقال دانش و تجربه شان به دیگر علاقه مندان نیست.گویا می ترسند جایگاه پوشالی شان را از دست بدهند.شاید می ترسند اگر کسی تجربه کسب کند به بی ارزشی بعضی از آثار آنها پی ببرد.چندی پیش یکی از هنرمندان بندرعباس با افتخار اعلام می کرد،مجموعه ی کاملی از اشعار نصرک را دارد ولی در اختیار هیچ کس نمی گذارد.آیا این رفتار کوچکترین کمکی به موسیقی استان می کند؟تنها به خاطر مسائل شخصی استان را از رسیدن به چنین گنجینه ای محروم می کنند.اگر آنقدر درک و فهم داشتند که منافع جامعه را بالاتر از خود می دیدند،از انجام این چنین کاری خجالت می کشیدند.کافی است شما کوچکترین انتقادی به این افراد کنید،تا با استفاده از هواداران فیسبوکیشان شما را به باد تحقیر و استهزا بگیرند.اولین حرفشان هم این است:شما خودت چه کار کرده ای؟مگر برای انتقاد کردن حتما باید کاری کرد؟!اگر اینطور است پس کسی حق ندارد فیلمهای وودی آلن و میکل آنجلو آنتونیونی را نقد کند؟پس کسی نمی تواند بازی تیمهای بارسلونا و منچستر یونایتد را تحلیل کند؟بحث این است که در سطح کارتان باشید،نه اینکه با خیال اینکه کسی سر از کار شما در نمی آورد،هر چه قدر که بخواهید،به مردم نا آگاه فخر بفروشید.خواننده ای که می آید آثار دیانا حداد را بازخوانی می کند و بعد خود را ناصریا دوم معرفی می کند و خود را بالاتر از جامعه هنری استان می داند،را چه باید گفت؟اگر بجای این داستانها کسی به فکر آموزش علاقه مندان بود،شاید شاهد چنین خمودگی و رکودی در استان نبودیم.آموزش دانش می خواهد،پس کسی که نمیتواند آموزش دهد،بی دانش است.


مقایسه اشتباه:


مساله ای که من را آزار می دهد،مقایسه ی های غیر منطقی است که تنها باعث تحقیر و ضعیف شدن روحیه هرمزگانی می کند.یادم هست که در دوران تجمعات پارسیان عده ای این سوال را می پرسیدند که آیا اگر این اتفاق برای ترکهای ایران افتاده بود،آنها هم همینگونه آرام کار میکردند؟یا کسانی که بومی گرایی در استانهای آذری و جایگاه آذری ها در تصمیم گیری های کلان کشور را با هرمزگانی ها مقایسه می کنند!خب این یک مقایسه کاملا اشتباه است.قانون اجتماعی این است که جمعیت بیشتر،قدرت بیشتر.شما آمریکا،چین و روسیه ببینید.بر اساس دانشنامه جهانی اقلیت‌ها و مردم بومی،آذریها 24 درصد جمعیت ایران و 25 درصد جمعیت تهران را تشکیل می دهند.یک چهارم پایتخت کشور!.این در حالی است که کل جمعیت هرمزگان کمتر از 2 درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهد.فاکتور دیگر،یعنی دوری هرمزگان از پایتخت را هم باید در نظر گرفت.در نتیجه این مقایسه اشتباه است و چیزی جز انتشار یاس و نا امیدی حاصلی ندارد.به عبارتی حاصل تنها  دروغی برای عدم همراهی با حرکت های مردمی است.


و حرف پایانی:


حرف این است که اگر رکودی هست،مشکل از خودمان است.کاری به غیر از خودمان ندارند.با ساختن دشمن خیالی تنها به دنبال بهانه ای برای ضعف های خودمان هستیم.تا زمانی که برای تغییر آنچه که می توانیم تغییر بدهیم،تلاشی نکنیم،حق هیچگونه شکایتی نداریم.فکرش را کنید،گاندی و لوترکینگ تنها به فکر خودشان بودند!آیا امروز سیاهان و هندیان در چنین جایگاهی بودند؟دکتر کینگ چه زیبا می گوید که:فردا از تو نمی پرسند،برای خود چه کردی.بلکه می پرسند برای دیگران چه کردی.

تا زمانی که از خودمان بالاتر نرویم و منافع جمع را بر منافع شخصی خود ارجع تر ندانیم،تا زمانی که آرمان و هدفهایمان را بیشتر از شخص خودمان دوست نداشته باشیم،وضع همین خواهد بود چون عیب ا مان!

نظرات 1 + ارسال نظر
ali.bnd چهارشنبه 8 مرداد 1393 ساعت 15:04 http://bihamta66.blogfa.com/

سلام دوست عزیز .. این مطلب هم مثل بقیه مطالبت بسیار خوب و اموزنده بود .. حالا نمیدونم در این مطلب منظورت کلی بود یا که نه ؟ ولی نظر من اینه که اینگونه افراد وجود دارند که در بعضی موارد من گزینه غیر بومی شو به اینگونه افراد ترجیح میدم چون فایده شون بیشتره .. ولی احساس میکنم اینگونه افرادی که همیشه تو فاز منفی هستن افراد قلیلی از جامعه هرمزگانی رو تشکیل میده که متاسفانه به کل جامعه ربط داده میشه .. در مورد جامعه کاری اینو قبول دارم که بومی ما عده ی کمیشون دنبال جایگاه های بالا هستن که اغلبا هم موفق میشن و بیشتر بقیه به همون چیزی که دارند قانع هستن این هم از صفات بندریهاست که از یه جهت خوبه که خیلی خودشه وابسته دنیا نمیکنه واز یه جهت بده چون اینده بزرگی رو برای خودش و منطقه ترسیم نمیکنه .. در مورد جامعه هنری کاملا صحبتهای شما صدیقیت داره و در اخر نظر من اینه افراد جامعه هرمزگانی هم در دیگر استانها هم به همین شکل هستن ولی چیزی که نمود داره ما همیشه با غیربومیانی مقایسه میشیم که در کنارمون هستن و این افراد هم فقط دنبال پیشرفت هستن و اینجاست که احساس ضعف میکنیم در صورتی اگر در شهر های دیگه این کشور هم زندگی کنیم همینگونه افراد هم حالا کم و یا زیاد دیده میشه .. ممنون .. موفق باشید ..

سلام
در جریان کلی بودن ای مطلب هستم،ولی او چیزی که به مهمن این که ای مشکلات تو جامعه ی هرمزگانی هستن،پس باید مطرح بشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد